آن همه منافقان که قلب مقدّس رسولگرامی ( ص ) را به درد آوردند ، بعد از حضرت
، کجا رفتند که هیچ اسم و رسمی از آنان در تاریخ نیست؟
آیا خدای نا خواسته
، وجود مبارک رسول اکرم ( ص ) عامل نفاق بود و با عروج حضرت به ملأ اعلی ، آنان به
بهترین و پاکترین انسانهای روی زمین مبدّل شدند؟ که هر گونه نقد و جرح آنان گناه
نابخشودنی به شمار میآید؟
آیا خلفای راشدین ، با تبلیغ و پیگیری
خود ، آنان را اصلاح نموده و با اکسیر مؤمن آفرین ، روحیه نفاق آنان را به ایمان
تبدیل نمودند . یا اینکه بعد از رسول اکرم ( ص ) نفاق علنی با نفاق سرّی با یکدیگر
همپیمان گردیدند وپستهای کلیدی را میان خود تقسیم نموده و در برابر اعتراض دیگران
کار خود را به نوعی توجیه کردند : « نستعینبقوّةالمنافق ، وإثمه علیه » عن عبدالملک بنعبید قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعین
بقوّة المنافق ، وإثمه علیه » . المصنف لابن أبی شیبة ، ج 7 ص 269 ، ح120 ؛ کنز
العمال ، ج 4 ، ص 614 . . از نیروی منافقان بهره میبریم و گناه آنان بعهده
خودشان میباشد!
راستی چرا از میان آنهمه صحابه ، فقط عمر بن
خطّاب ، حذیفه یمانی را سوگند میدهد که آیا من هم جزء منافقانی بودم که در توطئه
قتل و ترور پیامبر گرامی ( ص ) شرکت داشتم : « وذکر لنا أنّ عمر قال لحذیفة أنشدک
اللّه أمنهم أنا ؟ قال لا ، ولا أومن منها أحداً بعدک » تفسیر ابن کثیر ، ج 2 ص 399 ؛ جامع البیان للطبری ، ج 11 ص 16 . .
